جواب دندان شکن
داستان بیستم : جواب دندان شکن
null
در کتاب کافی از نوحبنشعیب و محمدبنالحسن روایت شده است که ابنابیالعوجاء از هشام بن حکم پرسید مگر خدا حکیم نیست؟ هشام گفت: بله، خداوند احکم الحاکمین است.ابنابیالعوجاء گفت: به من خبر ده از آیه،«فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِّنَ النِّساءِ مَثْنی وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ اَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً.»«ازدواج کنید با آنچه که خوش آید شما را از زنان دو و سه و چهار و و اگر بترسید که عدالت را پیشه خود نکنید پس یکی را به ازدواج خود درآورید.»مگر این حکم قرآن نیست؟ هشام گفت: بله، ابن ابیالعوجاء گفت: پس به من خبر ده از آیه،«وَ لَنْ تَسْتَطِیعُوا اَنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النَّساءِ وَ لَوْ حَرَصْتُمْ فَلاَ تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوها کَالْمُعَلَّقَةِ.»«و هرگز نمیتوانید بین زنانتان عدالت را رعایت نمایید اگر چه بسیار علاقه به رعایت اعتدال علاقه داشته باشید…»کدام حکیم به این گونه سخن میگوید؟ هشام جوابی نداشت.از همین رو به مدینه نزد حضرت صادق(علیه السلام) آمد و ماجرای خود را باز گفت.حضرت فرمود: اینکه خدا میفرماید:«فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ…»مقصود عدالت در نفقه (خرج زن) است و اینکه میفرماید:«وَ لَنْ تَسْتَطیعوا اَنْ تَعْدِلُوا…»مقصود عدالت در محبت است.چون هشام این جواب را به ابیابیالعوجاء رسانید، وی گفت: به خدا این جواب از خودت نیست.
داستان از عظمت قرآن کریم