اگر بد کنی به خود کنی
در عهد رسالت سیدالمرسلین(صلی الله علیه وآله) چون این آیه فرود آمد که:«اِنْ اَحْسَنْتُمْ اَحْسَنْتُم لاَِنْفُسِکُمْ وَ اِنْ اَسَأْتُم فَلَها.»«اگر کار نیک به جای آورید برای خود انجام دادهاید و اگر کار بد انجام بدهید به خود باز میگردد.»یکی از یاران رسول خدا نظر به جمال این معنی انداخت و شب و روز این آیه را میخواند.یکی از جهودان را بروی حسد آمد و آتش حسد در نهاد او افروخته گشت و گفت: باش تا من این کار را بر خلق ظاهر کنم.پس قدری حَلوا بساخت و زهر در آن تعبیه کرد و بدان مرد داد تا آن را بخورد.مرد آن را بستد و به صحرا برون آمد.دو جوان را دید که از سفر میآمدند و اثر سفر در ایشان ظاهر گشته، آن صحابی ایشان را گفت: نان و حلوا رغبت دارید؟ گفتند: بلی.مرد نان و حلوا پیش ایشان بنهاد.در حال بخوردند و بیفتادند و بمردند.آن خبر به مدینه افتاد، او را بگرفتند و پیش سیدالمرسلین(صلی الله علیه وآله)آوردند.رسولخدا(صلی الله علیه وآله) از وی پرسید: آن نان و حلوا را از کجا آوردی؟ گفت: فلان زن جهود داده است.آن زن را بطلبیدند، چون بیامد، آن دو جوان را بدید و هر دو پسران او بودند که به سفر رفته بودند.زن جهود در دست و پای رسول خدا(صلی الله علیه وآله) افتاد و گفت: صدق این مقامت مرا معلوم شد که من اگر چه بد کردم با خود کردم، و آن به من بازگشت و تحقیق معنی این آیه بدانستم.
اثر قرآن بر زنی از اهالی یوگسلاوی
سید قطب در تفسیر خود مینویسد: زمانی ما شش نفر مسلمان با یک کشتی مصری اقیانوس اطلس را به سوی نیویورک میپیمودیم.مسافران کشتی 120 مرد و زن بود و جز ما کسی در میان مسافران مسلمان نبود.در روز جمعه به این فکر افتادیم که نماز جمعه را در قلب اقیانوس و بر روی کشتی انجام دهیم و علاوه بر اقامه فریضه مذهبی یک حماسه اسلامی در مقابل یک مبشر مسیحی که در داخل کشتی نیز دست از برنامه تبلیغی خود بر نمیداشت بیافرینیم، بخصوص که او حتی مایل بود ما را هم به مسیحیت دعوت کند.ناخدای کشتی که یک نفر انگلیسی بود موافقت کرد و به کارکنان کشتی نیز که همه از مسلمانان آفریقا بودند اجازه داده شد که با ما نماز بخوانند و آنها از این موضوع بسیار خوشحال شدند.زیرا این نخستین باری بود که نماز جمعه بر روی کشتی انجام میگرفت.من به خواندن خطبه نماز جمعه پرداختم و جالب توجه اینکه مسافران غیر مسلمان اطراف ما حلقه زده بودند و با دقت به انجام این فریضه اسلامی نگاه میکردند.پس از پایان نماز گروه زیادی از آنها نزد ما آمدند و این موفقیت را به ما تبریک گفتند، ولی در میان این گروه خانمی بود که بعدها فهمیدم یک مسیحی یوگسلاوی است که از جهنم «تیتو» و کمونیسم او، فرار کرده است.او فوقالعاده تحت تأثیر نماز ما قرار گرفته بود به حدّی که اشک از چشمانش سرازیر بود و قادر به کنترل خویشتن نبود.به زبان انگلیسی ساده و آمیخته با تأثیر شدید و خضوع و خشوع خاصّی سخن میگفت…به او گفتیم که ما با لغت عربی صحبت میکردیم.ولی او گفت:هر چند یک کلمه از مطالب شما رانفهمیدم امّا بوضوح دیدم که این کلمات آهنگ عجیبی داشت.امّا از این مهمتر مطلبی که نظر مرا فوقالعاده به خود جلب کرد این بود که در لابهلای خطبه شما جملههایی وجود داشت که از بقیه ممتاز بود.آنها دارای آهنگ فوقالعاده مؤثر و عمیقی بودند.آنچنان که لرزه براندام من میانداخت.یقیناً این جملهها مطالب دیگری بودند.فکر میکنم شمابه هنگامی که این جمله ها را ادا می کردید وجودتان از روحالقدس جان میگرفت! من کمی فکر کردم و متوجه شدم این جملهها همان آیاتی از قرآن بود که من در اثنای خطبه و در نماز آنها را میخواندم.این موضوع ما را تکان داد و متوجه این نکته ساخت که آهنگ مخصوص قرآن آنچنان مؤثر است که حتی بانویی را که یک کلمه از مفهوم آن را نمیفهمد تحت تأثیر شدید خود قرار میدهد.
انسان محترم را گرامی بدارید
پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله به یکی از خانه های خود وارد شد و اصحاب او به محضرش مشرف شدند تعداد اصحاب بسیار بود و اتاق پر شده بود.
جریربن عبداللّه در این هنگام وارد شد اما جایی برای نشستن نیافت و در نزدیکی در نشست.
پیامبر صلی اللّه علیه و آله عبای خود را برداشت و به او داد و فرمود: این عبا را زیر انداز خود قرار دهد. جریر عبا را گرفت و بر صورت خود گذارد و آن را می بوسید و گریه می کرد، آنگاه آن را جمع کرد و به پیامبر صلی اللّه علیه و آله رو کرد و گفت: من هرگز بر روی جامه شما نمی نشینم. خداوند تو را گرامی بدارد همان گونه که مرا گرامی داشتی.
پیامبر صلی اللّه علیه و آله نگاهی به سمت چپ و راست خود کرد و سپس فرمود: هر گاه شخص محترمی نزد شما آمد او را گرامی بدارید و همچنین هر کسی که از گذشته بر شما حقی دارد او را نیز گرامی بدارید.
شیعه واقعی
مردی به رسول خدا صلی اللّه علیه و آله عرض کرد: یا رسول اللّه! فلانی در منزل همسایه اش نگاه حرام می کند و اگر بتواند بدنبال آن کار حرامی انجام دهد انجام می دهد.
رسول خدا صلی اللّه علیه و آله خشمگین شد و فرمود: او را نزد من بیاورید.
مرد دیگری که در آنجا حضور داشت عرض کرد: یا رسول اللّه! او از شیعیان شماست که به ولایت شما و علی علیه السلام اعتقاد دارد و از دشمنان شما بیزار است.
رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود: نگو او از شیعیان ما است، این یک دروغ است. شیعه ما کسی است که دنباله روی ما باشد و از اعمال ما پیروی کند و این کارهای او که نام بردی از اعمال ما نیست. (10)